عبدالکریم تبریزی
راز موفقیت پيامبر صلی الله عليه و آله در تبليغ
روز مبعث آغاز رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله عليه و آله، نشاطی روح افزا بر عالم هستی دميده شد. در آن روز با بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله عليه و آله زيباترين و كامل ترين نقش جهان بشريت به ظهور رسيد و بهترين فضيلتها و خصلتهای پسنديده اخلاقی به آدميان غرق در جهالت و هواپرستي، عطا گرديد. حضرت محمد صلی الله عليه و آله در تبيين اهميت اخلاق خوب فرمود: «بُعِثْتُ بِمَكارِمِ الاْخْلاقِ وَمَحاسِنِها؛(1) به پرورش اخلاق كريمانه و نيكو مبعوث شده ام.» بی ترديد، تمام صفات كمالی و فضائل اخلاقی در وجود مقدس آن حضرت بی كم و كاست جمع شده بود؛ چرا كه آن بزرگوار دست پرورده پروردگار(2) و گل سرسبد جهان هستی و كامل ترين انسان روی زمين است. شجاعت، عدالت، صداقت، امانت، عطوفت و مهر و محبت، حسن خلق و در يك كلام، تمام ويژگيهای پسنديده انساني، به نحو احسن و اتمّ در شخصيت آن جناب نمايان بود. امام صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ اللّه َ تَعالی خَصَّ رَسُولَهُ بِمَكارِمِ الاْخْلاقِ فَامْتَحِنُوا اَنْفُسَكُمْ فَاِنْ كانَتْ فيكُمْ فَاحْمِدُوا اللّه َ عَزَّوَجَلَّ وَارْغَبُوا اِلَيْهِ فی الزِّيادَةِ فيها؛(3) خداوند متعال رسول خويش را به اخلاق نيكو مخصوص گردانيد. پس شما خود را امتحان كنيد، اگر اخلاق نيك آن حضرت را در خود يافتيد، حمد خدای عزيز و جليل را به جا آوريد و از خدا بخواهيد تا آن را در شما بيافزايد. » آن گاه امام صادق عليه السلام در ادامه، ده خصلت والا از ويژگيهای اخلاقی پيامبر صلی الله عليه و آله را به اين ترتيب برشمرد: يقين، قناعت، بردباري، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غيرت، شجاعت و جوانمردي. (4) تمام اين اوصاف زيبا برگرفته از آموزه های وحی بود كه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در رفتار و اخلاقش جلوه گر ساخته بود تا آنجا كه معروف شده: او قرآن مجسم است. مهرورزی و حسن خلق آن چنان در وجود حضرتش می درخشد كه دوست و دشمن را به تحيّر واداشته است؛ اما مهم ترين نكته آموختنی از سيره نبی مكرّم اسلام صلی الله عليه و آله اين است كه آن وجود با عظمت با اين حال، همواره دعا می كرد كه: «اَللّهُمَّ حَسِّنْ خُلْقي؛(5) خدايا! اخلاقم را زيبا گردان!»؛ «اللَّهُمَّ جَنِّبْنی مُنْكَراتِ الاْخْلاقِ؛(6) پروردگارا! مرا از اخلاق زشت دور بگردان!» بنابراين، برماست كه با رويكردی دوباره به سيره و سنت پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله در سالم سازی جامعه و آرامش روحی مسلمانان تلاش كنيم و بكوشيم خلق و خوی نبوی صلی الله عليه و آله را در اجتماع مسلمانان گسترش دهيم و جسم و جانمان را با اخلاق زيبای آن حضرت جلا بخشيم. در سطور آينده گزارشهايی مستند را از رفتار پسنديده حضرت خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله به نظاره می نشينيم، به اين اميد كه در معاشرتها و رفتارهای اجتماعی و فردی خود از آن شيوه بهره گيريم. امام ششم عليه السلام فرمودند: «اِنّی لاَكْرَهُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَمُوتَ وَقَدْ بَقِيَتْ عَلَيْهِ خَلَّةٌ مِنْ خِلالِ رَسُولِ اللّه ِ لَمْ يَأْتِها؛(7)من دوست ندارم كه مسلمانی بميرد، مگر اينكه تمام آداب و سنن رسول خدا صلی الله عليه و آله را (ولو يكبار) انجام دهد.»
خُلق نبوی در كلام امام حسن عليه السلام امام حسن مجتبی عليه السلام به نقل از دايی خود، هند بن ابی هاله(8)، خلق و خوی پيامبر صلی الله عليه و آله را توصيف كرده است؛ آن حضرت در فرازی از سخنان خود می گويد: «رسول خدا صلی الله عليه و آله با غصه ها قرين بود و دائما در انديشه و تفكر به سر می برد. لحظه ای راحتی نداشت و اكثر اوقات ساكت می نشست و جز در مواقع ضروری حرف نمی زد. كلامش كوتاه و جامع و وافی به تمام مقصود بود. خُلقش نرم بود و به كسی ذرّه ای جفا نمی كرد. كسی را حقير نمی شمرد. نعمت ـ هرچند ناچيز ـ در نظرش بزرگ می نمود و هيچ نعمتی را مذمّت نمی كرد. نه تنها طعامها را مذمت نمی كرد، بلكه تعريف هم می نمود. دنيا و ناملايمات آن، هرگز آن حضرت را به خشم نياورد؛ اما اگر حقی پايمال می شد، از شدّت خشم كسی او را نمی شناخت و از كسی و چيزی پروايی نداشت تا آنكه صاحب حق را ياری كند. »(9)
رسول اكرم صلی الله عليه و آله همواره می فرمود: «اِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِأَمْوالِكُمْ فَسَعُوهُمْ بِاَخْلاقِكُمْ؛(10) شما هرگز نمی توانيد با اموال خود مردم را از فشارهای زندگی برهانيد. پس با اخلاق خود (در زندگي) آنان توسعه دهيد.» چون وا نمی كنی گرهي، خود گره مباش // ابرو گشاده باش، چو دستت گشاده نيست
پيامبر اكرم در كلام امام حسين عليه السلام امام حسين عليه السلام می فرمايد: از پدرم علی عليه السلام در مورد شيوه معاشرت رسول خدا صلی الله عليه و آله درباره همنشينانش پرسيدم. پدرم فرمود: آن حضرت دائما خوش رو و خوش خوی و نرم سخن بود و خشن و درشت خو و سبك سر و عيب جو نبود و كسی را زياد مدح نمی كرد و از چيزی كه به آن رغبت نداشت، تغافل می كرد؛ به طوری كه ديگران نه از آن نااميد و نه مأيوس می شدند. آن حضرت خود را از سه چيز دور می داشت؛ جدال، پرحرفي، و گفتن سخنان بی فايده. و نسبت به مردم نيز از سه چيز پرهيز می كرد: هرگز كسی را سرزنش نمی كرد، عيبشان را فاش نمی ساخت و در جستجوی لغزشها و خطاهای ديگران نيز نبود. (11)
راز توفيق پيامبر صلی الله عليه و آله در تبليغ خداوند متعال در قرآن كريم خلق زيبای رسول اكرم صلی الله عليه و آله را چنين می ستايد: «اِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظيمٍ»؛(12)«ای پيامبر! تو دارای خلق بزرگی هستي.» با بررسی كوتاهی در سيره و تاريخ پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله می توان به اين نتيجه رسيد كه راز موفقيت آن سرور كائنات در انجام رسالت خطير خويش، بيش از هر عاملي، حُسن خلق و رفتار نيك آن حضرت بود كه سبب گسترش و نفوذ آيين وی در اعماق جانها و در نواحی مختلف جهان شده است. رسول مكرم اسلام صلی الله عليه و آله با اين راهكار كه از كلام وحی آموخته بود، نه تنها به جذب انسانهای مستعد و آماده هدايت می پرداخت، بلكه دشمنان قسم خورده اش را نيز تبديل به دوستان صميمی می نمود. آن حضرت اين آيه قرآنی را هميشه نصب العين خود قرار می داد كه: «وَلا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ فَاِذَا الَّذی بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَداوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِی حَميمٌ، وَما يُلَقّاها اِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَما يُلَقّاها اِلاّ ذُو حَظٍّ عَظيمٍ»؛(13)«هرگز نيكی و بدی يكسان نيست. (رفتارهای بد را) با آنچه كه بهتر است دفع كن! در آن صورت (خواهی ديد كه) همان كسی كه بين تو و او دشمنی است، بهترين دوست تو خواهد شد؛ اما جز كسانی كه بردباری دارند، به اين مقام نمی رسند و همچنين به اين مقام والا دست نمی يابند، جز كسانی كه سهم بيش تری (از ايمان) دارند.» * ابن عباس می گويد: حضرت محمد صلی الله عليه و آله در مقابل رفتارهای تند و خشن و جاهلانه، آن چنان صبور و بردبار بود كه سخت ترين دشمنانش را تبديل به عاشقان دلباخته می نمود. روزی آن حضرت در مسجد نشسته بود و ياران و اصحاب نيز در اطرافش حلقه زده بودند. ناگاه عربی باديه نشين از در مسجد وارد شد. او كه شمشيری به كمرش بسته بود و سوسماری را در دامن داشت، خطاب به جمع حاضر گفت: محمد دروغگوی جادوگر، كدام يك از شما هستيد؟ دوستان پيامبر صلی الله عليه و آله خواستند او را ادب كنند، اما پيامبر صلی الله عليه و آله جلوگيری كرد و فرمود: يا اَخَا الْعَرَبْ مَنْ تُريدِ؛ ای برادر عرب! با كه كار داري؟ گفت: با محمد ساحر كذّاب! حضرت فرمود: محمد منم، اما نه ساحرم نه كذّاب؛ بلكه فرستاده خداوند هستم. اعرابی كه با مشاهده نيك رفتاری و جمال دلربای حضرتش تحت تأثير قرار گرفته بود، اظهار داشت: سوگند به لات و عزّي! اگر زيبايی رفتار و گفتارت را نديده بودم، اين شمشير را از خون تو سيراب می كردم. اما اين را بدان تا اين سوسمار به تو ايمان نياورد، من به آيين تو نخواهم گرويد. در آن حال، سوسمار را از آستين خود بيرون آورد و در مقابل رسول اكرم صلی الله عليه و آله رها كرد. پيامبر صلی الله عليه و آله به سوسمار خطاب كرد: اَيُّها الضَبّ، ای سوسمار! حيوان با صدای فصيح پاسخ داد: لبيك يا رسول اللّه. فرمود: مَنْ اَنَا؛ من كيستم؟ گفت: اَنْتَ رَسُوُلُ اللّه؛ تو فرستاده خدايي. در آن لحظه اعرابی باديه نشين با كمال تواضع و احترام شهادتين را بر زبان جاری كرد و سپس اظهار داشت: يا رسول اللّه! هنگامی كه از در مسجد وارد شدم، در دل هيچ كس را به اندازه تو دشمن نمی داشتم؛ اما حالا كه می روم، هيچ كس را به قدر تو دوست نمی دارم. (14) رسول خدا صلی الله عليه و آله اين پيام حيات بخش را به مسلمانان گوشزد می كرد كه: «عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَاِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِی الْجَنَّةِ لا مَحالَةَ وَاِيّاكُمْ وَسُوءَ الْخُلُقِ فَاِنَّ سُوءَ الْخُلُقِ فِی النّارِ لا مَحالَةَ؛(15) سعی كنيد خوش خلق باشيد؛ زيرا سرانجام آن، خواه ناخواه بهشت است و از بدخلقی بپرهيزيد كه خلق بد، خواه ناخواه صاحبش را به آتش سوق خواهد داد.» * پس از جنگ حنين كه در سال هشتم هجری در طائف واقع شد، مسلمانان با پيروزی كامل و به دست آوردن غنائم و اسيران بسيار از دشمن به مدينه بازگشتند. در ميان اسيران از طايفه «طيّ» دختری ديده می شد. او به پيامبر عرضه داشت: من سفانه، دختر «حاتم طائي» هستم. پدر من شخصی آزاد مرد و سخی بود و بی پناهان را پناه می داد، اسيران را آزاد می كرد، مهمان نواز بود و در رفع نيازهای بيچارگان و نيازمندان می كوشيد. پيامبر صلی الله عليه و آله فرمود: ای دختر! اين صفات از صفات مؤمنان راستين است. اگر پدرت مسلمان بود، برای او طلب آمرزش و رحمت می كردم. آن گاه حضرت خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله به خاطر اينكه پدر آن دختر اسير دارای رفتاری نيك و صاحب فضائل اخلاقی بوده است، او را آزاد كرد و با احترام شايانی به محلی كه دوست داشت، اعزام نمود. (16) اين دختر بعد از آزادی از قيد مسلمانان شديدا به اسلام و رهبر آسمانی آن علاقه مند گرديد. و وقتی كه احساس نمود برادرش عدی بن حاتم طائی برای فرار از اسلام، به شام گريخته و با هم كيشان خود، در آنجا اقامت گزيده است، او را به رفتن به مدينه و ملاقات با پيامبر صلی الله عليه و آله تشويق كرد. عدی نيز با شنيدن اوصاف زيبای پيامبر صلی الله عليه و آله تصميم گرفت آن حضرت را در مدينه از نزديك ملاقات كند. عدی می گويد: وقتی وارد مدينه شدم، به مسجد رفتم و به محضر پيامبر صلی الله عليه و آله رسيدم. چون مرا شناخت، از جا برخاست و مرا به خانه اش برد. در بين راه، زنی سالمند و ناتوان سر راهش آمد و خواسته ها و حاجات خود را به پيامبر صلی الله عليه و آله بيان كرد. در مدتی كه آن زن سخنان خود را می گفت آن حضرت روی پا ايستاده بود و به حرفهای او به دقت گوش می كرد و با كمال مهربانی به او جواب می داد. من در دلم گفتم: به خدا سوگند! روش اين مرد، روش يك زمامدار دنيا طلب نيست. چون وارد خانه شديم كه منزلی بی پيرايه و ساده بود، در آنجا تشكی از ليف خرما داشت، آن را به روی زمين گسترد و به من فرمود: روی آن بنشين! گفتم: شما بنشينيد. قبول نكرد و مرا روی آن نشانيد و خود روی زمين نشست. در دل گفتم: به خدا قسم! او را نمی توان يك سلطان قلمداد كرد. چون نشستم، لب به سخن گشود و اسراری از زندگی مرا بازگو كرد كه هيچ كسی از آنها اطلاع نداشت. (17) بدين ترتيب، عدی بن حاتم بعد از آشنايی با اخلاق و رفتار پسنديده رسول خدا صلی الله عليه و آله مسلمان شد و با اخلاص تمام به دفاع از ارزشهای الهی پرداخت. او كه سرپرست قبيله بزرگ طی بود، تمام امكانات قبيله اش را در اختيار دين اسلام نهاد و بعد از رحلت پيامبر صلی الله عليه و آله، خود، پسرانش و افراد قبيله طی را به عنوان سربازان فداكار علی عليه السلام به كار گرفت. سه پسر وی به نامهای طرفه، طريف و طارف در جنگ صفين و در ركاب علی عليه السلام به شهادت رسيدند. (18) * بريدة بن خصيب نيز از اهالی مدينه بود. وی در ميان قوم خود از موقعيت والايی برخوردار بود و به شجاعت و شهامت شهرت داشت. اولين ملاقات او با پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله داستانی شنيدنی دارد كه نشانگر تأثيرگذاری عميق اخلاق عظيم رسول اللّه صلی الله عليه و آله در نهاد افراد است. بريده هنگامی كه خبردار شد مشركانِ قريش جايزه ارزشمندی (صد شتر) برای دستگيری محمد صلی الله عليه و آله تعيين كرده اند، به جستجوی آن حضرت پرداخت. او اطلاع يافت كه پيامبر صلی الله عليه و آله از مكه خارج شده و به سوی مدينه در حال حركت است. به همراه هفتاد سوار از قبيله بنی سهم برای دستگيری رسول خدا صلی الله عليه و آله و تحويل وی به مشركان مكه به راه افتاد و در نزديكيهای مدينه با آن حضرت رو به رو گشت. از آنجايی كه آن بزرگوار هيچ وقت عادت نداشت كه فال بد بزند، بلكه گاهی تفأل می كرد و فال خوب و اميد دهنده می زد. به همين جهت، هنگامی كه او را ديد، در اولين برخورد از او پرسيد: كيستی و نامت چيست؟ گفت: بريده. حضرت به ابابكر كه همراهش بود رو كرد و فرمود: اَبْرَدَ اَمْرُنا وَصَلَحَ؛ كار ما آسان گرديده و حال ما بهتر شد. دوباره پرسيد: از كدام قبيله اي؟ او پاسخ داد: از قبيله اسلم. فرمود: سَلُمنا؛ سالم مانديم. برای بار سوم سؤال كرد: از كدام تيره قبيله اسلم هستي؟ او گفت: از بنی سهم. رسول اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: خَرَجَ سَهْمُكَ؛ قرعه به نامت درآمد (و موفق و پيروز خواهی بود). وقتی بريده اين اخلاق زيبا و سخنان دل انگيز و روح افزا را از بيان جذّاب پيامبر صلی الله عليه و آله مشاهده كرد، بی اختيار از عمق جان شيفته رفتار و كردار آن حضرت گرديد. آن گاه از حضرت پرسيد: تو كيستي؟ پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: من محمد بن عبداللّه، فرستاده خداوند هستم. بريده و همراهانش در همان لحظه شهادتين را گفتند و مسلمان شدند. او آن شب همراه پيامبر صلی الله عليه و آله بود و صبحگاهان عرض كرد: يا رسول اللّه! بدون پرچم وارد مدينه نشو! در همان ساعت عمّامه خود را از سر باز كرد و به نيزه اش بست و در پيش روی پيامبر صلی الله عليه و آله حركت كرد. در وسط راه از پيامبر صلی الله عليه و آله خواهش كرد كه: «يا رسول اللّه! به من افتخار ميزبانی بده و در منزل من اقامت كن! حضرت فرمود: شتر من بدانجا كه مأمور است خواهد رفت. بريده گفت: حمد و سپاس خدای را كه قبيله بنی سهم بدون اجبار مسلمان شد و رستگار گرديد. بريدة بن خصيب اسلمی در اسلام به مرتبه ای از ايمان و كمال رسيد كه از خواص ياران پيامبر صلی الله عليه و آله گرديد. او در رديف 12 نفر صحابه ممتازی است كه بر ضد غصب خلافت شوريد و از مقام ولايت اميرمؤمنان عليه السلام در سخت ترين لحظات تاريخی دفاع نمود. (19)
رهبری درد آشنا و خدمت گزار رسول خدا صلی الله عليه و آله روزی با يكی از يارانش در صحرای مدينه قدم می زد كه پيرزنی را بر سر چاهی مشاهده نمود، او می خواست از چاه آب بكشد و به خيمه اش ببرد، اما در كار خود ناتوان بود، حضرت نزديك رفت و فرمود: ای مادر! می خواهی برايت از چاه آب بكشم؟ بانوی سالخورده از پيشنهاد پيامبر صلی الله عليه و آله خوشحال شد، اين آيه را قرائت كرد: «اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُمْ لاِنْفُسِكُمْ»؛(20) «اگر نيكی كرديد، به خودتان نيكی كرده ايد.» حضرت رسول صلی الله عليه و آله بر سر چاه آمده و مشك را پر از آب كرد و تا خيمه آن پيرزن حمل نمود. شخصی كه همراه پيامبر صلی الله عليه و آله بود، هرچه اصرار كرد كه: يا رسول اللّه! اجازه بده مشك را من حمل كنم، حضرت قبول نكرد و فرمود: من به تحمل مشقت و زحمات امت خود سزاوارترم. بعد از اينكه پيامبر خداحافظی نمود و به راه افتاد، پيرزن به فرزندانش گفت: مشك را از بيرون خيمه به داخل بياوريد! آنها با تعجب پرسيدند: ای مادر اين مشك سنگين را چگونه به خيمه آوردي! او پاسخ داد: جوانمردی شيرين سخن، زيبا روی و خوش خوی با كمال مهربانی آن را به اينجا آورد. آنها وقتی پيامبر را شناختند، به دنبالش دويدند و به دست و پای حضرتش افتادند و عذر تقصير خواستند. پيامبر صلی الله عليه و آله آنان را دعا كرد و با لطف نبوی آنان را نوازش كرد. (21)
در اوج انسانيت انس بن مالك می گويد: ده سال خدمت گزار خاتم الانبياء صلی الله عليه و آله بودم، هرگز به من تندی نكرد. روزهايی كه روزه می گرفت، با مقدار كمی شير يا نان آب زده افطار می كرد. اتفاقا يكی از شبها، پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله ديرتر از معمول به خانه آمد. من فكر كردم آن حضرت مهمانی رفته، شير را خوردم.
آن بزرگوار با اصحاب خود، دوستانه عمل می كرد. با آنها گفتگو می كرد. كودكانشان را مورد نوازش قرار می داد و روی زانوی خود می نشانيد. بيماران را عيادت می كرد و در لباس و خوراك، بين خود و غلامان و كنيزانش امتيازی قائل نمی شد. اگر سواره بود، به كسی اجازه نمی داد در ركابش پياده راه بپيمايد، يا او را سوار می كرد يا می فرمود: تو برو! در فلان نقطه يكديگر را ملاقات می كنيم. (22)
عاقبت زيانبار بدخلقي رسول اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «سُوءُ الْخُلْقِ يُفْسِدُ الْعَمَلَ كَما يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ؛(23) بدخلقي، اعمال نيك را ضايع می كند، همچنان كه سركه عسل را فاسد می سازد.»
حسن خلق و عاقبت به خيري امام سجاد عليه السلام می فرمايد: سه نفر از مشركين قسم خورده بودند كه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله را به قتل برسانند. آنان برای اجرای مقصود شوم خود در اطراف مدينه كمين كرده و در انتظار فرصت بودند. علی عليه السلام از سوی پيامبر صلی الله عليه و آله مأموريت يافت تا شرّ آنان را دفع كند. به همين منظور، برای مقابله با آنان به بيرون مدينه رفت. امام بعد از درگيری با آنان با پيروزی كامل برگشت و با سه شتر و دو اسير و سه اسب و يك سربريده به محضر پيامبر صلی الله عليه و آله وارد شد. رسول خدا صلی الله عليه و آله يكی از اسيران را احضار كرد و فرمود: شهادتين بگو و به دين اسلام ايمان بياور! او گفت: كندن كوه ابوقبيس بر من راحت تر از اين است كه مسلمان شوم و به رسالت تو شهادت دهم. پيامبر دستور قتل وی را صادر كرد. سپس دومين اسير را احضار نمود و اسلام را بر وی عرضه نمود. او نيز از مسلمان شدن امتناع ورزيد و گفت: كشته شدن برای من بهتر از مسلمان شدن است؛ مرا به رفيقم ملحق سازيد. هنگامی كه علی عليه السلام خواست گردن او را به دستور پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله بزند، جبرئيل نازل شد و به پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله عرضه داشت: «يا مُحَمَّدُ اِنّ رَبَّكَ يَقْرَئُكَ السَّلامَ وَيَقُولُ لا تَقْتُلْهُ فَاِنَّهُ حَسَنُ الْخُلْقِ، سَخِی فی قَوْمِهِ؛ ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می گويد او را مكش، زيرا كه او فردی خوش خلق و در ميان قوم خود سخاوتمند است.» پيامبر به علی عليه السلام فرمود: يا علي! دست نگه دار و او را نكش و آزادش كن! آن مرد با تعجب پرسيد: چرا مرا مثل رفيقم نكشتيد و آزاد كرديد. پيامبر صلی الله عليه و آله فرمود: پيك خدايم به من خبر داد كه تو دارای دو خصلت ارزنده می باشی كه پروردگارم آنها را دوست دارد: خوش خلقی و سخاوت. با شنيدن اين سخن، او شهادتين را بر زبان جاری كرد و اسلام آورد. پيامبر خدا صلی الله عليه و آله فرمود: «هذا مِمَّنْ جَرَّهُ حُسْنُ خُلْقِهِ وَسَخاؤُهُ اِلی جَنّاتِ النَّعيمِ؛(24) اين مرد از افرادی است كه حسن خلق و سخاوتش او را به بهشت برين كشانيد.»
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره57.
نظرات شما عزیزان: